شرنگ حق(دم خیار سابق!)

عین تهیگاه خیار تلخ مرقوم می فرماییم!

شرنگ حق(دم خیار سابق!)

عین تهیگاه خیار تلخ مرقوم می فرماییم!

مرقومه مطلق السلطنه در باب مفسده انتخابات و حرمت شکنی ها

چند سنه گذشته یک مشت محصل ایرانی که رفته بودند فنارسه و فوکل فرنگی شده بودند با جمعی از طلاب هم کاسه شده بودند به جهت شیاف «قونستیطسیون» یا به قول خودشان حکومت قانون به این مملکت -که مملکت ابالفضل العباس باشد (این عبارت مملکت ابالفضل العباس را سید آقا یادمان داد که در ان ازمنه به کار آمد)- علی ای حال، انتخاباتی برگزار شد و ما که از این جور لعبده ها چیزی سرمان نمی شد قبول کردیم.  

 

 

این عمله جات انگلیس و فنارسه و اتازونی  به محض اینکه پایشان را در آن خرابه گذاشتند شروع کردند به اصول سگ گرفتن بر ما که شاه باشیم و بازی با دیانت رعیت. پدرسوخته، یکی شان دهان را به اندازه دروازه قزوین گشاده کرده بود و می گفت: این چه قاعده ای است که تدبیر مملکت بند ناف مزاج ناشتایی یک نفر باشد؟ آن یکی غر خواهر بصیرت را قی کرده و می گفت: این چه بلاد محروسه ای است که خاکش را یوزباشی ها به توبره می کشند و اعتراض هم که کنی می گویند عمله جات افرنگی؟ و یک قلتپان دیگری هم پیدایش شده بود که می گفت مملکت صغیر و کبیر و خودی و غیر خودی و نخودی ندارد و هر کس محق است که در باب تمشیت بهتر آن افاضه کند و  از همه بدتر بی بصیرت زاده ای از این موکلین مجلس گفته بود چرا بخاطر ختنه ملیجک هفت شبانه روز تعطیل بود و از آن روز رقم کردن مصایب مملکت ممنوع و انتقاد مضبوط است؟... و خلاصه یک چنین حرمت شکنی هایی وقس علیهذا....  

 

  

پیکره ملیجک که خودمان برداشته ایم...تخمل وجودش برای ما برکت است و نظرش به جای صد موکل بی بصیرت افاقه امور می کند

                                                         
بی بصیرت زاده ای از این موکلین مجلس گفته بود چرا بخاطر ختنه ملیجک هفت شبانه روز تعطیل بود و از آن روز رقم کردن مصایب مملکت ممنوع و انتقاد مضبوط است؟ 

 

 

خوب یادمان می آید که آن روزها دایما مکدر بودیم و دیشلمه هایی را هم که در چاشت میل می فرمودم عینهو زهر مار اسباب آزرده گی بود و هر چه عمله جات در وبلاغ ها و شارع عام مفسده به این موکلین می بستند فایدت نمی کرد تا یک روز سید آقا را گفتیم آمد و دست به نعلینش کشیدیم و تبرک کردیم و از او خواستیم تدبیری کند این رعیت قرم دنگ را که سید آقا، کما فی السابق ما را از انبان دیانت و شریعت بی نصیب نگذاشت و بعد از آن بود که فهمیدیم هرکس که از این مزخرفات جات گفت را ملحد و گبر بگوییم و اسباب تشویش مملکت بخوانیم که عجیب، این یکی افاقه کرد و باید می دیدید که مومنین چگونه قربه الی الله این اواخر می خواستند پرچین این دارالفساد عدالتخانه را با خاک یکسان کنند که البته بین خودمان باشد این مومنین همان یوزباشی و فراش های دربار بودند که خودسرانه می خواستند این کار را کنند که نگذاشتیم و گفتیم همین خیسی تنبان فوکل فرنگی های بی دین داخل مجلس کفایت می کند.
 

اینها که گفتم همه مقدمه بود برای اینکه فرمایش کنیم که امسال هم قرار شد که انتخاباتی برگزار کنیم به جهت اینکه فرنگی جماعت ماتحتش خارشک دارد و اگر این مملکت همینطور بماند لابد می خواهند بگویند دراین مملکت از مظاهر تمدن و امور مترقیه خبری نیست و جناب مستطاب ما را چنان مکدر کنند که مجبور شویم در اندرونی بست بشینیم این بود که امر فرمودیم تنور انتخابات گرم شود.
 

 میرزا احمد جنت مکان را کردیم  مسوول امور حسبیه و نظارتیه بر امر انتخابات که الحق و الانصاف خوب بر مصطبه نشست و  مقراض به دست نخاله و تفاله را ازکاندیدیت ها جدا کرد.
کار میرزای جنت مکان در تصفیه و تنقیه اصحاب دارالشورای مجلس که تمام شد گفتیم سیاهه اسامی را بیاورند. الحمدالله و المنه همه از اصحاب فهم و بصیرت و فضل و کمال: صفدر قاطرچی، اصغر نعلبند، غلام یک قرانی و اذناب و چاکران همه بودند؛ دیدیم به قاعده است و خواستیم تنفیذ کنیم که حاجب الدوله اذن دخول خواست تا خلوت کنیم به جهت عرایض مهمه ای که داشت.
 

پرده ها که افتاد گفت:« تصدقت شوم، این صفدر قاطرچی همان است که یک بار که داشت نعل اسب قبله عالم را می کوبید، فراشان دیده بودند که مگسی بر بیضه مبارکه اسب حضرتتان نشسته بود و اسب هم به این جهت لگدی مرحمت فرموده بودند به تخم اصغر و اصغر هم گاله را گشاده کرده بود و به اسب گفته بود: کره خر!... اصغر نعلبند هم همان است که وقتی پسرش را از حجله بیرون کشیدیم و اخته کردیم تا در خدمت اهل حرم قبله عالم باشد به غضب گفته بود ای بر پدر آنکه بر تنبان ما هم رحم نکرد ...و این غلام یک قرانی هم اگرچه هیچ چیز به قبله عالم نگفته اند و کارنامه شان لبریز از جان فدایی است اما بعید نیست این تخم حرام هم یک وقتی نق و نوقی کند»...تامل کردیم دیدیم حرف به قاعده است.
 

 امر فرمودیم: آنجای بابای هرکس که بگوید قبله عالم از امور مترقیه چیزی نمی داند و مخالف قنسطیطوسیون است، خودمان کفایت می کنیم  و بدان فتنه ها نیازی نیست. لازم هم شد مثل آن دفعه که می خواستیم برویم خلا و مشورت گرفتیم از چاکران که با کلوخ بشوریم یا لولهنگ؟ سوال و شوری در امورات جزییه می کنیم و این رقمی خیالمان راحت است و دیانت رعیت و امنیت مملکت هم حفظ.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد